پشه و نمرود؛ تأملاتی تمدنی در پدیده کرونا (متن کامل)

استاد عبدالله محمدی در نوشتار زیر با نگاهی مقایسه ای زمینه ها و پیامدهای معرفتی شیوع ویروس کرونا را در دو مکتب لیبرالیسم و اسلام بررسی کرده اند. اگرچه این مقاله یک جستار معرفتی محض به حساب می‌آید، اما می‌توان از آن در مبادی حِکمی تحقیقات فقهی، حقوقی و اخلاقی، بر پایه تمایزات تمدنی جامعه اسلامی و دنیای غرب استفاده کرد. در واقع برای اتصاف هر کدام از اضلاع یک تمدن به اسلامی بودن علاوه بر مطابقت آن با اصول و قواعد اسلام باید تلائم با دیگر اضلاع نیز مطمح نظر واقع شود. این تلائم تنها در مبانی جهانشناختی و فلسفی پربار و دارای سخن تأمین می شود و برای دست یافتن به این مبانی رویارویی علمی با ارکان تمدن غرب می تواند الهام بخش و سازنده باشد.
ایشان در نوشتار ذیل مزایای گفتمان اسلام نسبت به غرب را در مواجهه با شیوع کرونا برشمرده و تفوق نظام اخلاقی اسلام را نشان داده اند. در ادامه به مبانی فلسفی غرب اشاره کرده و پیامدهای نگاه مادی را در موقعیّتی همچون اپیدمی کویید 19 بیان کرده‌اند. همچنین به مقایسه جایگاه و کارکرد خانواده در این دو مکتب در مواجهه با این ویروس پرداخته و در آخر معنای زندگی و مقوله عدالتخواهی را در چارچوب این دوگانه تحلیل کرده‌اند.
پرداختن به سرفصل های این مقاله می‌تواند در فهم روح حاکم بر مساله از نظر مبانی اسلامی راه گشا باشد. هر چند دلیل لفظی در برخی موارد موجود نباشد، لکن دانستن مذاق کلی شریعت در استنباط احکام شرعی اثرگذار است. لذا مباحثی از این قبیل در موضوع‌شناسی، شناخت مقاصدالشریعه حاکم بر مسئله، گزینش قواعد فقهیه، حل تعارضات ادله و تزاحمات موجود در استنباط احکام مرتبط با این بلیه مثمر ثمر خواهد بود.

ویروس کرونا که در روزهای نخست، حداکثر یک بیماری اپیدمی می‌نمود، اکنون ابعاد وسیع­تری یافته است. اندیشمندان پرشماری بر این باورند که این ویروس را نباید به یک اپیدمی گسترده تقلیل داد، بلکه تأثیرات آن بر نظم نوین جهانی آینده مشهود خواهد بود. این پدیده را می‌توان نقطه عطفی در تاریخ بشر مدرن دانست که مرزی بین خود، گذشته و آینده اش تصویر می‌کند. اصطلاح «پساکرونا» زمانی می‌تواند معنای دقیق داشته باشد، که تحولات پیرامون این بیماری، ابعاد مختلف معرفتی و معناشناختی داشته باشد؛ تصویر جدیدی از انسان، جهان و معرفت ارائه کند و امتداد این نگرش در اقتصاد، سیاست و فرهنگ دنبال شود. همانگونه که جهان، پس از جنگ دوم چهره جدیدی از مناسبات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را شاهد بود، دوران پساکرونا نیز احتمالاً شاهد تحولاتی اینچنین خواهد بود.

درباره این پدیده، تحلیلهای مختلفی ارائه می‌شود، که برخی از آنها بر پایه گمانه زنی یا حدس است. اینکه این ویروس ماهیت ترور بیولوژیک دارد یا نه؟ و در صورت پاسخ مثبت آیا این حد از شیوع مورد قصد سازندگان بوده است یا نه؟ سؤالاتی است که برای یافتن پاسخ قطعی به آنها باید زمان و داده هایی بیشتری صرف شود. لکن این نوشتار فارغ از این سؤالات، دنبال تحلیل عام و مبتنی بر واقعیتی است که تنوع پاسخ های یاد شده آن را متزلزل نسازد. آنچه در شرایط فعلی به شکل قطعی قابل پیگیری است، ابطال مدعاهای جهان شمول تمدن مدرن است. گفتمان لیبرالیسم که با برچیده شدن مارکسیسم، خود را یگانه منجی تمدن بشری معرفی می‌کرد، و ایده پایان تاریخ را بر اساس جهان بینی خود طرح می‌کرد، اکنون در اداره نیازهای اولیه جوامع خویش دچار چالش شده است. مدعیات این تفکر درباره انسان، معنای زندگی، علم تجربی، دین، جهانی سازی، کرامت انسان، حقوق بشر، پیشرفت و توسعه، رفاه، مدیریت بحران و … دچار تناقضات نظری و نقص در کارکرد است.

این روزها زمان مناسبی برای مقایسه تئوریک و کارکردی گفتمان اسلام، لیبرالیسم و … است. این مقایسه در ابعاد مختلف فلسفی، سیاسی، اقتصادی، حقوقی، سبک زندگی، انسان شناختی و … قابل تصویر است و نیازمند تأملات نظری اندیشمندان حوزه های گوناگون است. در ادامه برخی زمینه­ های پژوهش تطبیقی میان گفتمان اسلام و دیگر گفتمان­ها معرفی می‌شود:

 برخی زمینه های پژوهشی درباره تفوق گفتمانی اسلام و ضعف تفکر لیبرال پس از کرونا:

1. تفوق تفکر جامع نگر فلسفه اسلامی در تحلیل رابطه علم و دین بر دیدگاه‌های انحصارگرا؛ پرهیز از دوقطبی ­سازی در تفکر اسلامی
2. تفوق سبک زندگی اسلامی بر سبک زندگی غربی در مسائل مرتبط با کرونا

معنای زندگی
مرگ ­اندیشی
امید و توکل به خدا (ترس نهفته در مردم غرب و افزایش آمار خرید اسلحه)
مقایسه نگاه ولایت و اخوت در مواجهه با کرونا با نگاه فردگرا و منفعت طلب غرب
تفسیر خانواده از دو نگاه اسلام و غرب

خانواده اسلامی و تعاون، خانواده غربی و اصالت منفعت
خانواده پناهگاه امید و هسته سخت مقاومت اجتماعی
مقایسه نقش حمایتی زن در خانواده اسلامی و غربی در حادثه کرونا
تعاون و ایثار
مدیریت عاقلانه مصرف

3. تفوق گفتمان اسلامی بر غرب در اقتصاد:

آسیب پذیری کمتر کشورهای درونگرا و طرفدار اقتصاد مقاومتی
ناتوانی «تئوری جهانی شدن اقتصادی و سازمان تجارت جهانی»

4. تفوق مدیریت جهادی و مردمی در برابر تفکر تکنوکرات (بسیج نیروهای خودجوش با روحیه خدمت الهی، کناره گیری مدیران و افراد تکنوکرات)

5. ناکارآمدی تفکر لیبرال در حل بحرانهای داخلی

6. ناکارآمدی تفکر مدرن در تأمین رفاه شهروندان خود

7. رسوایی تفکر مدعی کرامت انسانی در فدا کردن مردم به پای اقتصاد

8. ناکارآمدی نظری و عملی حقوق بشر

9. ناکارآمدی الگوی خانواده غربی مبتنی بر سند 2030 در مواجهه با آسیبهای کرونا

10. قرنطینه و آسیبهای احتمالی خانواده

تغییر هویت خانواده از محل سکینه به خوابگاه و محل استراحت(خانه)
محوریت یافتن فضای مجازی و بیشتر شدن آسیبهای آن( مدیریت هدفمند افکار عمومی، سطحی نگری، فساد اخلاقی، ترویج شایعات و …)
تنبلی و بی انگیزگی
رشد سطحی نگری و غفلت و پوچگرایی به دلیل حاکمیت برنامه های سرگرمی
بطالت و عدم مدیریت صحیح زمان
بی اعتمادی به سنن الهی( عدم استجابت دعا و توسلات)
دور شدن از برناه های مذهبی به واسطه عدم ابتکار در جایگزینی معنویت هنگام تعطیلی اماکن مذهبی
آشکار شدن شکاف بین فرزندان و مادران شاغل در تفاهم و حل مشکل

1- کرونا و سستی نظام اخلاقی غرب

ازجمله اضلاع مهم تمدن غرب جدید که در ماجرای کرونا باید مورد بازخوانی قرار گیرد، نظام اخلاقی آن است. نظامی که فراتر از توصیه ها و دستورات، متکی به تفسیر ما از معرفت، هستی و انسان است. برای نمونه فقط به برخی از مبانی مهم معرفت شناختی غرب جدید و پیامدهای آن در اخلاق اشاره می‌کنیم:

سوبژکتیویسم دکارتی و به طور کاملتر آن کانتی، از ارکان رئیسی تمدن غرب جدید است. از واضح ترین تأثیرات سوبژکتیویسم، ذهنی شدن مفاهیم مرتبط با واقعیات، از جمله ارزشهای اخلاقی بود که نتیجه آشکار این دیدگاه، نسبیت اخلاق است. اخلاق که روزگاری رابطه واقعی میان فعل و سعادت را جستجو می‌کرد در حد پسندها و ناپسندهای شخصی یا عرفی ، سلیقه ها و خوشایندها تنزل یافت. دیگر هیچ معیاری برای ارزیابی گزاره های اخلاقی وجود ندارد. هر انتخاب اخلاقی از نظر خود افراد معتبر و محترم است.

ازسوی دیگر نگرش پوزیتویستی که فقط گزاره های تحلیلی و آزمون پذیر را به رسمیت می‌شناخت، فاتحانه گزاره های دین و فلسفه را بی­  معنا معرفی و در نتیجه مرجعیت معرفتی دین را انکار کرد. تغییر در مفهوم عقل و به زمین کشاندن عقل قدسی سبب تفسیر ناقصتری از عقل شد که در دهه های اخیر ، به «خرد خودبنیاد» موسوم گشت. اینهمه به انضمام انگاره بی ارتباطی میان هست و باید، شکل گیری اخلاق سکولار و بی اعتنا به دین را دربرداشت و بسیاری، آن را از دستاوردهای فاخر قرون اخیر دانستند. مژده به رهایی اخلاق از تنگنای دین!

ثمره نسبیت اخلاقی

رهاورد نگرش نسبی گرا به اخلاق، آن بود که دیگران را نباید قضاوت کرد، همگان را باید در آنچه اخلاقی می‌دانند آزاد گذارد و نسبت به انتخاب های اخلاقی دیگران که موافق رأی ما نیست، تساهل و تسامح داشت. اینها همه از افتخارات نگرش اخلاقی مدرن شمرده می‌شد.

انتقادات نگرشهای پست مدرن به مدعیات مدرنیسم، اخلاق را نجات نداد، بلکه آن را در مرحله جدیدتری وارد ساخت. انکار فراروایت و قواعد کلی در معرفت شناسی و روش شناسی، نظام اخلاقی را نیز در امان نگذاشت. نتیجه پست مدرنیسم، کثرت گرایی و انکار اصول قطعی بود و این امر به رسمیت شناختن هر نوع برداشت اخلاقی و پرهیز از ارزش داوری ها را به دنبال داشت.

کرونا به مثابه چالشی بر سر راه نظام اخلاقی غرب جدید

ویروس کرونا و اتفاقات اخیری که در جوامع غربی در حال روی دادن است، نظام اخلاقی غرب جدید، را در برابر آزمون مهمی قرار داده است.  برای نمونه در هفته های نخست شیوع ویروس «شماری از سالمندان مبتلا به کرونا به حال خود رها می‌شوند تا بمیرند، زیرا ایشان هزینه بیشتر و سود کمتری برای جامعه دارند.»، «میان بیماران تبعیض برقرار است، برخی به سفارش از مقامات بالاتر، درمان جدی و گروهی دیگر از امکانات درمانی محروم می‌شوند»، «برخی افراد اقدام به سرقت ماسک و تجهیزات پزشکی از مراکز درمانی می‌کنند»، «کشوری محموله ماسک کشور دیگری را می‌دزدد»، «برخی افراد با آگاهی از ابتلای خود به بیماری، قرنطینه را رعایت نمیکنند و سبب بیمار شدن دیگر افراد می‌شوند»، و­… .

اکنون نظامهای اخلاقی غرب مدرن و پست مدرن باید به این سوالات پاسخ دهند که آیا باز هم مدعی هستند این رفتارها از نظر خود افراد خوب بوده است؟ آیا هنوز هم هر انتخاب اخلاقی را روا می‌داند؟ آیا همچنان قضاوت کردن درباره کار کسی که محموله ماسک را دزدیدهیا اکسیژن سالمندان را قطع کرده است، را ناروا می‌شمارند؟ آیا با این برخوردها نیز باید با تساهل و تسامح برخورد می‌کنند؟  اگر یکی از قربانیان از بستگان نزدیک ایشان باشد، هم با همین به اصطلاح بلندنظری! برخورد می‌شود؟

اینها گوشه ای از تناقضات نظری و ناکارآمدی نظام اخلاقی غرب جدید است که داعیه نجات بشر را دارد.[1]

2- کرونا و اصالت کمیت در غرب جدید

یکی دیگر از ویژگیهای تفکر غرب جدید که بر ساحتهای نظری و عملی غرب سایه انداخت، اصالت ریاضیات (mathematicism) بود. دکارت معرفت را فقط ریاضیات می‌دانست و کوشید تحلیل ریاضی از هستی ارائه دهد، تا آنجا که ژیلسون، روح مکنون فلسفه دکارت را اصالت ریاضیات می‌دانست. این نگرش که در ابتدا مقرون به دقت بیشتر می‌­نمود، تا آنجا دنبال شد که حتی مفاهیم علوم انسانی نیز که هویتی کیفی دارند، بر مبنای آمار و اعداد ارزیابی شوند. تحقیقاتی که فاقد مشاهده مبتنی بر اعداد و ارقام باشند، در علوم انسانی نیز کم اعتبار یا بی اعتبار تلقیشدند. ریاضیات با کمیت سروکار دارد و کمیت از اوصاف ماده است.  طبق این دیدگاه، حقایق دینی و اخلاقی که قابل اندازه گیری نیستند، بی ارزش قلمداد می‌شوند. امور تکلیفی که ماهیت کیفی دارند نیز از قلمرو علم و معرفت بیرون انداخته شدند. فعلاً از تأثیرات علم شناسانه این نظریه می‌گذرم. در این نوشتار به تأثیر این دیدگاه در سبک زندگی غرب مدرن خواهم پرداخت.

اصالت منفعت در پوستین کمیت گرایی

روی دیگر کمیت گرایی، محاسبه گری و کمّی نگری در روابط انسانی است. درستی یا نادرستی انتخابها وابسته به میزان منافعی است که برای شخص به ارمغان می‌آورد. در نتیجه، ارتباطات انسانی با رویکرد سودگرایی و منفعت طلبی تعریف خواهد شد. میزان احترامی که شخص به دیگران می‌گذارد بر مدار احترامی است که دریافت خواهد کرد و همینطور محبتی که به دیگران می‌کند، وابسته به میزان محبتی است که دریافت می‌کند.

فرد ضرورتی برای تشکیل خانواده نمی بیند چون منافع آن کمتر از هزینه های آن است. و همین اصل درباره فرزندآوری و تعداد فرزندان و نیز نگهداری از پدر و مادر و … نیز صادق است.  افراد جامعه در حال مسابقه منفعت طلبی هستند و ثروت، شهوت، قدرت، شهرت امتیازات اصیل تلقی می‌شوند. این تفکر به قدری نگران کننده بود که هایدگر ده ­ها سال پیش، خطر بشر آینده را نه بمب اتم و نه جنگ جهانی سوم، که نگرش کمیّت گرایانه به هستی و انسان دانسته بود. گنون نیز آخرالزمان را با سیطره کمیت معرفی کرد که سعی دارد همه چیز را با نگاه مکانیکی و ماشینی بنگرد و افق ذهن بشر به قلمرو امور جسمانی محدود گردید که قابل محاسبه کمّی باشد.

مظاهرکمیت گرایی را در سطح زندگی روزمره بشر غربی می‌توان جستجو کرد. متفکران اگزیستانس از شرایطی سخن گفتند که انسانها در آن شرایط نقابهای پدید آمده از جانب فرهنگ، جامعه و … را کنار زده و هویت اصلی خویش را نمایان می‌سازند. این شرایط را «اوضاع حدی» نامیدند. پدیده کرونا، بی شک یکی از اوضاع حدی است که اگزیستانسها بارها از آن سخن گفتند و اکنون رخسار در پس نقاب پنهان افراد را آشکار ساخته است؛ از نزاع  و زد و خورد بر سر ابتدایی ترین وسایل زندگی گرفته تا غارت فروشگاهها و سرقت دولتی ماسک. اکسیژن برخی از بیماران قطع می‌شود، زیرا منافع نگهداری ایشان کمتر از هزینه های آن است. قشر سالمند در اولویت درمان نیستند، زیرا زنده ماندن ایشان با محاسبات کمّی قابل توجیه نیست.  انسانی که با اصالت منافع، رشد کرده است، در این شرایط چه تصمیم دیگری می‌توانست بگیرد؟ اینها صفحاتی از سبک زندگی غربی هستند که برخی آگاهانه از آن رویگردان هستند. اما چه بخواهیم و چه نخواهیم این بخشی از واقعیت بشر مدرن است.

مبانی نظری و فلسفی را نمیتوان و نباید از سبک زندگی و جریان عمومی جامعه گسسته دانست. آنچه این روزهای کرونایی برای ما قابل تنبّه است، تنها عاقبت سبک زندگی غربی در عرصه اجتماعی نیست، بلکه باید نسبت به تأثیر مبانی نظری غرب که با طمطراق در علوم انسانی ما ترویج می‌­شود، هوشیارتر بود. اگر زیرساخت نظری جامعه ما با کمیت گرایی، سوبژکتیویسم، پوزیتویسم و … بنا شود، باید منتظر رفتارهای کنونی جامعه غربی در کشور خودمان باشیم.[2]

3- کرونا، نظم الهی و نظم مادی

بارها این سخن را از زبانهای مختلف شنیده ایم که در غرب، آموزه های اسلام، تحقق عینی یافته ولی در ایران و دیگر کشورهای اسلامی، فقط حرفی از آنهاست. «آنجا اسلام را دیدم و اینجا مسلمانی را» و برای تأیید این مدعا، نظم زندگی در جامعه غربی را مثال می‌زنند. لکن از این نکته مهم غفلت می‌شود که حتی چنین مفاهیمی را نمیتوان گسسته از مبانی معرفتی یک تمدن تفسیر کرد.  نظم، رفاه و دیگر مفاهیم به ظاهر زمینی نیز در تفکر مادی، معنایی دارد که با معادلهای آنها در تفکر توحیدی بسیار متفاوت است.

درتفکر غربی به دلیل احاطه اومانیسم، تمام ارزشها با محوریت انسان و منافع او تعریف می‌­شود. نظم در تفکر غربی نیز از این رو مطلوب است که سبب راحت تر شدن زندگی انسانی می‌شود. نظم به خاطر منافعی که به زندگی مادی انسان می‌رساند، ارزشمند است. از سویی ترس از جریمه و دیگر مجازاتها، اهتمام به نظم را افزایش داده است.

اما در تفکراسلامی، نظم از آنجهت مطلوب است که انسان قرار است آینه اسما و صفات الهی شود و از جمله اسماء الهی «حَکَم عدل» است. هستی موافق نظم الهی است و جامعه انسانی نیز اگر قرار است به کمال مطلوب خویش برسد، باید همسو با نظم توحیدی حاکم بر هستی قدم بردارد. با رعایت نظم، اعتدال میان ملکات درونی انسان محقق می‌شود، و انعکاس این ملکات، در جامعه، زمینه را برای عدالت فراهم می‌کند. بر هم زدن این نظم، مخلّ کمال انسانی است. برای تحقق این اصل، انسانها بیش از نظارت بیرونی، نیازمند تربیت درونی هستند تا چنین ملکه­ای برایشان محقق شود. با تحقق این ملکه، فارغ از وجود نظارتهای بیرونی یا جریمه ها، جامعه به سمت نظم الهی قدم برخواهد داشت. آنچه اسلام می‌گوید بسیار رفیعتر از آن است که با نظم حیوانی غرب مساوی دانسته شود.

ممکن است به ظاهر، نتیجه هر دو یکی باشد، اما در شرایط بحرانی یا هنگام ضعیف شدن یا برداشته شدن نظارتهای بیرونی، تفاوت ایندو آشکار می‌شود. با قطع برق و از کار افتادن دوربین ها، هجوم به فروشگاه ها و دیگر مراکز به اوج می‌رسد و گاه به توحش نزدیک می‌شود.

بحران کرونا نشان داد که نظمی که چندین دهه به رخ مسلمانان کشیده می‌شد، خانه ای بر آب بوده است. نظم غربی از امتیازات پرطمطراق این تمدن معرفی می‌شد، ولی اکنون با کوچکترین تلاطمی از هم پاشید. سایر مؤلفه های این سبک زندگی نیز تا زمانی که با فطرت و توحید، گره نخورد، دچار واپاشی خواهد شد. این نوشتار منکر بی نظمی های اجتماعی و کاستی های آزار دهنده در رفتار برخی مسلمانان نیست. لکن باید این نکته نصب العین باشد، که برای رسیدن به جامعه آرمانی الگوبرداری از فرهنگ غرب، اگر باری بر دوش ما اضافه نکند، باری برنخواهد داشت. چند کرونای دیگر باید اتفاق بیفتد تا سبک زندگی غربی چهره حقیقی خود را روشن سازد؟ دلسوزانی که دغدغه عقب ماندگی مسلمین را دارند، مراقب این مار خوش خط و خال باشند.

4- پساکرونا، خانواده اسلامی و غربی

یکی از نقاطی که هم از جهت نظری و هم از نظر مصداقی، مناسبت مطلوبی برای این هدف دارد، «مفهوم خانواده» است. فلسفه خانواده، نوع تعامل افراد با یکدیگر، کارکردهای خانواده و … در تفکر اسلامی و غربی متفاوت است. این تفاوت را می‌­توان در مواجهه هر دو با کرونا به نظاره نشست.

فکر رایج در انسان مدرن، اصالت را به فرد می‌دهد و در نتیجه اولاً فلسفه تشکیل خانواده تأمین نیازهای فردی به ویژه نیاز حیوانی است. این بحث با توجه به مفهوم کمیت گرایی بهتر قابل فهم استبر همین اساس، نوع تعامل با محوریت منفعت است. حتی زلال ترین روحیات فطری انسان مانند محبت، تحت سیطره منفعت قرار می‌گیرد و فرد محبت می‌کند تا محبت دریافت کند. گذشت و عفو می‌کند تا نسبت او تسامح شود. در تفکر فردگرا، اصل ازدواج با چرتکه منفعت دنبال می‌شود و این ضرب آهنگ در فرزندآوری و … و نگهداری سالمندان خانواده استمرار می‌یابد. کارکرد خانواده نیز نیز تأمین نیازهای مادی و حداکثر روان تنی است. خانه خوابگاه و محلی برای استراحت است، محور فعالیت ها و حتی لذتها خارج از خانواده است.

اما در تفکر اسلامی ازدواج به قصد تکامل روحیه و معنوی است. همسری شایسته است که در مسیر تعالی یاور همسرش باشد. خانواده نه خوابگاه، بلکه کانون فعالیت ها و لذت بردن است. فرزندآوری نه برای عصای دست دوران پیری، بلکه به قصد تقویت سپاه عبودیت است. «ربّ انّی نذرت لک ما فی بطنی محررّاً[3]» خانه هسته اصلی تربیت جامعه است. محبت بدون چشم داشت است که باعث افزایش محبت  می‌شود. تعاون و ایثار از کودکی تمرین می‌شود. آنچه مدار ارتباطات است، «ما» است.

کرونا دو تصویر متفاوت از خانواده در دو سبک زندگی اسلامی و غربی را برای ما نمایان ساخت. در سبک زندگی غربی، دوران قرنطینه به تضاد منافع و در نتیجه تخاصم و اصطکاک بیشتر منجر شد. جوانان و زنها که به خانه گریزی تشویق می‌شدند، کمتر تاب تحمل دیگری را در خانواده دارند. نگاه «من» و «تو» مناقشات را میان نوجوانان، جوانان و والدین بیشتر ساخته است. اینروزها «حذف سالمندان برای بقای جوانان»، اصطلاح عجیب و حتی ناروایی نیست. به بهانه سرگرمی ، غفلت ، تنبلی و بطالت سیطره می‌یابد.

اما دوران قرنطینه به خانواده اسلامی فرصت تمرین محبت بدون چشم داشت می‌دهد. حضور در کنار هم، تنگ شدن حریم خصوصی شمرده نمی­شود. زیاد شدن ارتباطات صمیمت بیشتر را به دنبال دارد نه شکنندگی. در صورت اختلاف، افراد با سعه صدر با هم برخورد می‌کنند، نه تساهل و تسامح غربی. سالمندان برکت خانواده ها به شمار می‌روند. با تعطیل شدن جلسات مذهبی، خانه ها الگوی کوچکی از مساجد شد. خانواده ها فقط مصرف کننده محتوای معنوی نیستند، بلکه خلاقانه مولد روشهای معنوی هستند.  نشاطها درونی است و نه به مدد ابزار بیرونی. مرز نشاط و پوچی روشن می‌شود.

این روزها به روشنی می‌توان فهمید حتی اگر فقط به فکر شیرینی دنیای خود هستیم، الگوی زندگی غربی رهاوردی برایمان ندارد. خانواده هایی که با الگوی تربیت اسلامی همراهی بیشتری داشتند، در این ایام کارآمدتر نمایان شدند.

بکوشیم در جامعه اسلامی، خانواده ها با الگوی تربیتی اسلام انس بیابند.

5 – کرونا و معنای زندگی

ازجمله مسائل مهم انسان مدرن که در ایام کرونایی نمود بیشتری داشت، مسئله معنای زندگی است. این مسئله در شرایط رنج و سختی، ظهور بیشتری می‌یابد. در پس لبخندها و هیاهوی ظاهری، مسئله معنا و چرایی زندگی ذهن انسان دقیق را در خلوت به شدت به خود مشغول می‌کند. مؤمن و غیرمؤمن همزمان با پدیده ای به نام کرونا مواجه شدند و هر دو قربانی دادند، لکن چرا در جوامع غربی آمار خودکشی و خرید اسلحه برای دفاع از خود در برابر دیگر شهروندان بیش از جوامع ایمانی است؟ پاسخ را باید در نوع نگاه به مسئله معنای زندگی و به طور خاص به رنجها و سختی ها جست. اکنون برخی مؤلفه های این دو نگرش را مقایسه می‌کنیم:

مومن آموخته است که:

1. هیچ چیز در هستی اتفاقی نیست. وقایع هستی را خداوندی کارگردانی می‌کند که از مادر به انسان مهربانتر است و خیر و شر او را بهتر از خودش می‌شناسد. قصد آزار و اذیت او را ندارد، و مانند یک مربی به دنبال رشد اوست. تکرار امتحانات نشانه مهربانی معلم است و سخت شدن امتحان، نشانه رشد دانش آموز.

2. مومن می‌یابد که امتحان، بخشی از طرح کلی هستی و برای رشد اوست. مومن در پس هر رخداد به ظاهر تلخی، دستی حکیمانه را می‌بیند که به او آرامش می‌دهد. او می‌یابد که هر رخدادی می‌تواند برای او سکوی صعود یا سقوط باشد. بنابراین به جای مضطرب شدن، گلایه، نق زدن، متهم کردن دیگران، پاک کردن صورت مسئله و … می‌کوشد بهترین مواجهه با این رویداد را از خود نشان دهد. مهمترین سوال مومن در چنین وقایعی آن است که «اکنون وظیفه من چیست؟»

3. آن چه شخص بهتر می‌­شمارد، لزوماً برای او بهترین نیست، از همین روی از دست دادنها او را ناخوشنود نمی­کند. همانگونه که بیمار عاقل از ممنوعیت ها و پرهیزهای پزشک، عصبانی نمی­شود. از درون آرام است و سختیهای بیرونی او را متلاطم نمیکند….لكَيْلَا تَأْسَوْاْ عَلىَ‏ مَا فَاتَكُمْ وَ لَا تَفْرَحُواْ بِمَا ءَاتَئكُمْ وَ اللَّهُ لَا يحُبُّ كلُ‏مخُتَالٍ فَخُورٍ[4].

4. با وجود مدبر مهربان و حکیم، گاه باید بر نداشته های خویش، بیش از داشته های خویش شکر کند. واجْعَلْ شُكْرِي لَكَ عَلَى مَا زَوَيْتَ عَنِّي أَوْفَرَ مِنْ شُكْرِي إِيَّاكَ عَلَى مَا خَوَّلْتَنِي[5].

5. خداوندگاه به نعمت ها او را امتحان می‌کند و گاه به سختی ها. فأَمَّا الْانسَانُ إِذَا مَاابْتَلَئهُ رَبُّه فَأَكْرَمَه وَ نَعَّمَه فَيَقُول رَبىّ‏ أَكْرَمَنِ وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَئهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبىّ‏ أَهَانَنِ[6].

6. مومن مهربانی خداوند را در امتحانات کمتر از دوران خوشی نمی بیند. برخی گرفتاریها نتایج رفتارهای خود اوست و بیش از دیگران باید، خودرا ملامت کند و برای جبران آینده بکوشد. ما أَصَبَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُم‏ وَ يَعْفُواْ عَن كَثِيرٍ[7].

7. باتوجه به همین اصل، مومن بلا را عرصه فرار یا خانه نشینی نمی بیند بلکه مومن حقیقی وظایف خود را در بلا با شدت و همت بیشتری انجام می‌دهد.

8. زمان، مکان و چگونگی مرگ در اختیار ما نیست، بلکه چگونگی زندگی در اختیار ماست.

در برابر در تفکر مادی که ایمان به غیب و حکیمانه بودن زندگی ندارد، ویروس کوچک و نامرئی به کابوسی عظیم تبدیل می‌شود:

1. زندگی ارزش تحمل سختی‌هایش را ندارد.

2. ترس از مشکلات بیش از خود مشکلات آزاردهنده است.

3. برای کسی که این اسباب ظاهری را مؤثر و تکیه گاه می‌دانست، ناکارآمدی این اسباب بدترین عذاب است. نه ثروت، نه شهرت، نه عناوین اجتماعی و … هیچکدام نتوانستند در قبال کرونا به انسان مادی کمکی کنند.

4. تکیه به اسباب ظاهری و نمایش ناتوانی آنها، اضطراب او را بیشتر خواهد ساخت. این اسباب شاید آسایش فیزیکی او را بیشتر کنند، ولی آرامش درونی او را افزایش نمی دهند.

5. بدترین گرفتاری بشر کنونی آن است که به حیوانی ترین سطح زندگی انس گرفته و نمی تواند افق دیدش را از این مرتبه بالاتر ببرد. جدا شدن از این سطح حیوانی برای او همچون شکنجه است.

6. او چون هستی را تحت تدبیر الهی نمی داند، با کوچکترین سختی منقلب و مضطرب می‌شود.

7. کرونا، عدالتخواهی اسلامی و غربی

ازجمله مواردی که مورد احتیاج و مدعای تمام جوامع بشری است، مسئله عدالت و عدالتخواهی است. تحلیل مسئله عدالت، از دیرباز امری گفتمانی و تمدنی است. مزیت عدالت پژوهی در تفکر اسلامی آن است که:

اولاً: عدالت، نیاز اصلی انسان در حیات طیبه اوست و در نتیجه عدالتخواهی محدود به گروهی از افراد یا مسئولین نیست. هیچکس نمیتواند و نباید عدالتخواهی را مختص خود بشمارد.

ثانیاً: عدالت، گسسته از دیگر ابعاد معرفتی و مبانی توحیدی نیست. به طور خاص، عدالت را نمی توان و نباید مستقل از معنویت و عقلانیت لحاظ کرد. عدالتی که مستقل از عقلانیت و معنویت باشد، عدالت نخواهد بود.

عدالت باید همراه با عقلانیت باشد! عدالت بدون عقلانیت سبب می‌شود در تشخیص مصادیق، نیازها، اولویتها و اینکه چه چیزی عدالت هست و چه چیزی عدالت نیست، دچار خطا شویم. عقلانیت سبب می‌شود تعریف و تحقق عدالت دستخوش جزئی نگری یا برخورد هیجانی نشود. در برابر، جداسازی عقلانیت از معنویت موجب خواهد شد که فهم یا تحقق مصادیق عدالت، توأم با جزئی نگری یا تقلیل مباحث شود.

از سوی دیگر عدالت باید همراه با معنویت باشد، طبق تعریفی که اسلام از انسان دارد، تحقق عدالت بدون معنویت سبب ظلمی مضاعف به بشر مظلوم خواهد شد. به فرموده امام خمینی(ره) غایت عدالت در تفکر مادی بهره­مندی متوازن از منافع مادی است. به این معنا که حیواناتی در چراگاه به شکل مساوی از علوفه بخورند. در حالی که اسلام «انسانی می‌سازد عدالت خواه، عدالت پرور، صاحب اخلاق کریمه، صاحب معارف الهیه، که وقتی از اینجا رخت بربست و در عالم دیگر وارد شد، به صورت انسان باشد[8]

نظام های کمونسیتی نتیجه عدالت بدون معنویت

تجربه دهه های گذشته نیز نشان دهنده آن است که عدالت بدون معنویت، به ریاکاری، دروغ، انحراف، ظاهرسازی و تصنع تبدیل شده است. نظام های کمونیستی با شعار عدالت خود را معرفی می‌کردند، اما واقعیت رفتار ایشان، درست ضد عدالت بود. عده‏ ای به اسم دفاع از کارگر سر کار آمدند، که همان طبقه‏ی اشرافیِ رژیم‏های طاغوتی بودند و هیچ تفاوتی با آن‏ها نداشتند. زندگی سران کشورهای مارکسیستی این‏طور بود. طبقه‏ی اشراف جدیدی در آنجا وجود داشت که با معیارهای حزبی و سیاسیِ خاص خودشان روی کار آمده بود و از همه‏ی امکانات برخوردار بود؛ مردم هم در فقر و تهی‏دستی و بدبختی زندگی می‌‏کردند. بنابراین، این‏گونه عدالت‏طلبی بی‏دوام خواهد بود و از طریق درستِ خودش منحرف و ریاکارانه و دروغین خواهد بود. تفکر لیبرالیسم نیز با محوریت ثروت و سرمایه، فاصله میان سرمایه داران و دیگران را بیشتر ساخت…

ازسوی دیگر اگر افراد اعتقاد به مبدأ و معاد، تجسم اعمال نداشته باشند و عدالت خواهی را مقدمه ای برای ظهور اسماء الهی همچون «حَکم عدل» در هستی نبینند، برای تحقق عدالت مجبور به قهر و غلبه در جامعه خواهیم شد و افراد هم به ریاکاری، فریب و فرار از مسئولیت متوسل می‌شوند.

رابطه عدالت درونی و بیرونی

مبنای مهم دیگر تفکر اسلامی آن است که عدالت اجتماعی زمانی تحقق می‌یابد که افراد در درون خویش ملکه عدالت را محقق کرده باشند. عدالت در مقابل ظلم است. گناه، شهوترانی، توجه افراطی به مادیات انسان و حیات او را از حالت اعتدال فطری خارج می‌کند. عدالت ابتدا در درون انسان تحقق می‌یابد و سپس به جریان جامعه سریان می‌یابد.

ازسوی دیگر، عدالت درونی نیز منحصر به رفتار اخلاقی نیست، بلکه در سه ساحت باورها، صفات و رفتارها می‌توان عدالت را تصور کرد.

در تفکر اسلامی عدالتخواهان ابتدا عدالت فطری میان باورها، ملکات و رفتارها را درون خویش محقق می‌سازند و سپس برای تحقق آن در جامعه می‌کوشد.

الزامات عدالتخواهی در شرایط کرونا

عدالت درمفهوم غربی، ناکارآمدی خود را در بحران کرونا بروز داد که در شماره های گذشته به آن پرداخته شد. لکن ناظر به تحقق عدالت در جامعه ایرانی اسلامی باید به چند نکته توجه شود:

اولاً: طبق اصل جامع نگری نسبت به انسان، تأمین عدالت را نباید محدود به رفع تبعیض در حوزه معیشت یا سلامت دانست. باید ساحتهای معنوی، تحصیلی و آموزشی، امنیت و ثبات شغلی و اجتماعی نیز مدنظر باشد.

ثانیاً: مسئولیت تأمین عدالت فقط بر عهده گروهی از مسئولین، نهادها یا تشکلها نیست. بلکه به حکم فطری بودن عدالتخواهی، تمام اقشار مردم و دستگاههای حاکمیت باید در این امر فعال شوند.

ثالثاً: باید عدالت را با عقلانیت عجین کنیم، وگرنه بسیاری از افراد از خدمات محروم می‌مانند،یا اولویتها تشخیص داده نمی شود، یا انرژی ها هدر می‌رود.

رابعاً: باید عدالت با معنویت عجین شود، عدالت بدون معنویت تنها به بدن و نیازهای بدنی افراد توجه دارد و این خود ظلمی به بشریت مظلوم است.

خامساً: هرکس قصد احیای عدالت اجتماعی دارد، باید عدالت را درون خویش محقق کند. عدالتی که در سه حوزه باورها، صفات و رفتارهاست.

[1]. برای مطالعه بیشتر رک: احمد حسین شریفی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی؛ لوئیس پویمن، نقدی بر نسبیت اخلاقی، ترجمه محمود فتحعلی؛ مجتبی مصباح؛ تحلیلی انتقادی بر اقسام و ادله نسبیت در اخلاق.
[2]. برای مطالعه بیشتر رک: رنه گنون، سیطره کمیت و علائم آخرالزمان؛ ایتن ژیلسون، نقد تفکر فلسفی غرب.
[3].  آل عمران:35
[4]. حدید: 23
[5]. صحیفه سجادیه، دعای: 35
[6]. فجر: 15و 16
[7]. شوری: 30
[8]. صحیفه امام، ج3، ص: 217

دیدگاهتان را بنویسید